در کلبه ما از جگر سوخته بو برد با ما گله سنجید و شماتت به عدو برد خواهم که برد ناله غبارم ز دل دوست چون گریه تن زار مرا زان سر کو برد همره رودش کوثر و حوران که دم مرگ ذوق می ناب و هوس روی نکو برد بستند ره جرعه آبی به سکندر دریوزه گر میکده صهبا به کدو برد دی رند به هنگامه خجل کرد عسس را می خورد و هم از میکده آبی به سبو برد بر ما غم تیمار دل زار سرآمد دیوانه ما را صنم سلسله مو برد ما را نبود هستی و او را نبود صبر دستی که ز ما شست به خون که فرو برد؟ دلدار تو هم چون تو فریبنده نگاری ست در حلقه وفا یکدلم آورد و دورو برد یک گریه پس از ضبط دو صد گریه رضا ده تا تلخی آن زهر توانم ز گلو برد نازد به نکویان ز گرفتاری غالب گویی به گرو برد دلی را که ازو برد غالب دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/105967