خود را همی به نقش طرازی علم کنم تا با تو خوش نشینم و نظاره هم کنم خواهی فراغ خویش بیفزای بر ستم تا در عوض همان قدر از شکوه کم کنم قاتل بهانه جوی و دعا بی اثر بیا کز گریه آبگیری تیغ ستم کنم طفل ست و تندخوی ببینم چه می کند؟ رامم ولی به عربده دانسته رم کنم گردون وبال گردن من ساخت مدتی ست کو دست تا به گردن دلدار خم کنم؟ یارب به شهوت و غضبم اختیار بخش چندان که دفع لذت و جذب الم کنم تا دخل من به عشق فزون تر بود ز خرج خواهم که از تو بیش کشم ناز و کم کنم غلتد دمم به مشک ز فیض هوای زلف قانون فن غالیه سایی رقم کنم خشکست کشت شیوه تحریر رفتگان سیرابش از نم رگ ابر قلم کنم غالب به اختیار سیاحت ز من مخواه کو فتنه ای که سیر بلاد عجم کنم غالب دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/106092