گستاخ گشته ایم غرور جمال کو؟ پیچیده ایم سر ز وفا گوشمال کو؟ تا کی فریب حلم خدا را خدا نه ای آن خوی خشمگین و ادای ملال کو؟ برگشته ام ز مهر و نمی گیریم به قهر دارم دو صد جواب ولی یک سؤال کو؟ یا می گسست صحبت و یا می فزود ربط لیکن مرا ملال و ترا انفعال کو؟ خواهی که برفروزی و سوزی درنگ چیست؟ خواهم که تیز سوی تو بینم مجال کو؟ گر گفته ایم کشتن و بستن به ما مخند ما را تدارکی به سزا در خیال کو؟ داغم ز رشک شوکت صنعان ولی چه سود آن دستگاه طاعت هفتاد سال کو؟ من بوسه جوی و تو به سخن داریم نگاه لب تشنه با گهر چه شکیبد زلال کو؟ دل فتنه جوی و فرصت تکمیل عشق نیست هنگامه سازی هوس زود بال کو؟ لب تا جگر ز تشنگیم سوخت در تموز صاف شراب غوره و جام سفال کو؟ در باده طهور غم محتسب کجا؟ در عیش خلد آفت بیم زوال کو؟ غالب به شعر کم ز ظهوری نیم ولی عادل شه سخن رس دریا نوال کو؟ غالب دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/106133