بدو گفت کوش ای سبک مایه مرد به گرد در پادشاهی مگرد تو تا من نبودم چو روباه لنگ نبودت شب و روز جایی درنگ همه روز با بیم بگذاشتی شب از جای دوشینه برداشتی نبودت خورش سال و مه جز شکار خور و خواب در بیشه و کوهسار چه بود ار مرا نیز کردی بزرگ که تو بیشه برداشتی همچو گرگ چو من برکشیدم سر و سفت و یال شدی شاه چین را بدان بی همال که از بیشه در دشت و رود آمدی برِ خسروِ چین فرود آمدی دوباره شکستم سپاه پدر توانگرت کردم به سیم و به زر شدی بی نیاز از همه گونه چیز برادر بکشتم ز بهر تو نیز چو آگاه گشتم ز کار پدر پدر بهتر از دایه ی بدگهر مرا دایه بودی و پروردگار گرامی ولیکن نه چون شهریار چو پاداش خواهی بدین دایگی چو پر مایه گشتی ز بی مایگی چو نیواسب کشتم در این کارزار از او به نباشد همانا سُوار ایرانشان : کوش‌نامه : بخش ۷۵ - پاسخ کوش به آتبین گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/106868