سواری که از چین فرستاده بود به ایران و پندش بسی داده بود بیامد، بیاورد یکسر نشان ز شاه و دلیران و گردنکشان چنین گفت کان شهریار بلند ندارد سرِ رزم و رای گزند به داد و دهش دل نهاده ست شاه پراگنده بر گرد گیتی سپاه به ایران همه کشور آباد کرد جهان را پر از بخشش و داد کرد به ایران زمین بر پراگند گنج تهی کرد گنج و بکاهید رنج شب و روز دل بسته در کار مرد شکسته دلِ کین به آزار و درد دل کوش از آن شادمان گشت و گفت که با اختر نیک بادی تو جُفت ایرانشان : کوش‌نامه : بخش ۲۲۸ - بازگشت جاسوس کوش از ایران گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107021