من از تو هیچ نبریدم که هستی یار دلبندم تو را چون بنده‌ای گشتم به فرمانت کمر بندم سواری چیست و چالاکی دلم بستی به فتراکی خوشا و خرما آن دل که باشد صید دلبندم بدین خوبی بدین پاکی که رویت ( ... ) تو را از جمله بگزیدم به جز تو یار نپسندم به امیدت طربناکم به عشقت ( ... ) گهی از ذوق می‌گریم گهی از شوق می‌خندم بسی تلخی چشیدستم که رویت را بدیدستم به گفتار و لبت جانا تویی شکر تویی قندم به عشقت زار و حیرانم ز مدهوشی پریشانم ز غیرت بیخ غیرت را ز دل یکبارگی کندم نهال عشق ای دلبر به باغ دل ( ... ) حدیث مهربانی را به گیتی زان پراکندم حدیث خویش بنوشتم چو آن گفتار ( ... ) چو در دل مهر تو کشتم مبارک (باد پیوندم) اگر چه نیست آرامم هنوزت عا(شق خامم) بسوزان چون سپندم خوش به عشق ( ... ) ایاز چاکرت گشتم به محمودی ( ... ) به خود نزدیک گردانم چو خود را د( ... ) سعدی : دیوان اشعار : ملحقات و مفردات : تکه ۱۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/10729