بیرون ز سینه طرح مینداز داغ را چشمی بد است رخنهٔ دیوار باغ را در موسمی که لاله قدح پر ز خون کند حیف است بی شراب گذاری ایاغ را بس جستجوی یار که کردم ز هر دیار دانسته کس نداد ز جانان سراغ را روغن کشم ز نرگس بادام، شام هجر روشن کنم به یاد نگاهی چراغ را از یار اهل جذبه سعیدا صفا برند خود گو چه سود نکهت گل بید باغ را سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107311