باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست خنده گر نیست بجا گریهٔ مستانه بجاست آدمی را به جهان کلبهٔ تن معمور است تا ستون نفس و آه در این خانه بجاست آسمان در حرکت از اثر یک جام است دور برپاست اگر شیشه و پیمانه بجاست بسته در هر خم مویش دل و جانی است به زور هر شکنجی که بر آن زلف دهد شانه بجاست شاهباز از پرش افتاد و نشیمن شد خاک جغد پر ریخته را گوشهٔ ویرانه بجاست یار آن است که با غیر نگیرد آرام تکیهٔ شمع به بال و پر پروانه بجاست شیشهٔ توبه ز یک قطرهٔ می آب شود عهد ها می شکند تا می و میخانه بجاست سنبلت گشت سمن، سیر گل از یاد نرفت عقلت آمد به سر و غفلت طفلانه بجاست همه اعضای سعیدا هدف این معنی است سنگ طفلان نه همین بر سر دیوانه بجاست سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۷۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107368