آنچه می دانی تو در باطن نهان اظهار ماست هر که می خواهد ببیند روی حق، دیدار ماست پیش رندان باده چون از جوش افتد کامل است با ادافهمان عالم، خامشی گفتار ماست چشم ما هرگز نشد سیر از تماشای رخش آن که هرگز به نمی گردد دل بیمار ماست برنمی دارد ز پایش دست، هر جا می رود سایهٔ آن دلربا هم در پی آزار ماست با دل سنگین خود با ما نخواهی شد قرین شیشه و پیمانه و می زاهدا در بار ماست از دکان خودفروشان جنس استغنا مجوی این متاع بی نیازی خاصه در بازار ماست ای مفسر، سیر دیوان سعیدا را بکن آنچه در قرآن نشد معلوم، در اشعار ماست سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107392