آن که نامش جان جانان است آن جانان ماست آن که قربان می شود هر دم به جانان، جان ماست مشرب ما ترک دنیا، مذهب ما نفی غیر دین ما اثبات حق و کفر ما ایمان ماست ما به دشت بیخودی و بی غمی خو کرده ایم صحبت اهل تکلف قید ما زندان ماست خلعت ما خرقه و تاج کیانی ترک سر مفلسی ها دستگاه، افتادگی ها شأن ماست زنده می گردد دل افسرده از فریاد و آه هر کجا چشمی است گریان، چشمهٔ حیوان ماست زاد ما افلاس و راه ما طریق فقر [و] عشق در جگر هر کس ندارد آه از یاران ماست حیله های نفس دون ما را سعیدا [خوار] کرد گر بمیرد نفس روبه، شیر در فرمان ماست سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107397