ای خضر خو گرفته مذاقم به آب تلخ بهتر بود ز آب حیاتم شراب تلخ زاهد [جبین] سرکه فشان تو روبروست انصاف نیست باز بگویی جواب تلخ دلبرتر است لذت غفلت ز آگهی شیرین تر است از همه بر نفس، خواب تلخ بستی ز خشم باز میان را به قتل من شیرین نمود از کمرت پیچ و تاب تلخ یک کس نماند عاقل و می آب شد ز شرم چشمت چو کرد بر سر مردم، عتاب تلخ دانند چیست لذت عیش مدامشان فردا چو سر نهند به پای حساب تلخ دلگیر گشته ایم سعیدا دگر ز دل آشفته کرده رایحهٔ این کباب تلخ سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107505