که طرف از این فلک فتنه بار می بندد که یک گره چو گشاید هزار می بندد هوا به روی گل و لاله رنگ می ریزد بهار پای چمن را نگار می بندد چمن شکوفهٔ دستار بر سر هر شاخ به دستیاری دست بهار می بندد عجب ز زلف تو دارم که هر زمان صد چین چگونه در شب تاریک و تار می بندد فلک اگرچه سعیدا به طور من گردد چه می گشاید از آن و چه کار می بندد سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107522