ساغر از گردش ادوار چه پروا دارد از شکستن سر سرشار چه پروا دارد دوری از روی تو دل را ز سیاهی غم نیست بی تو آیینه ز زنگار چه پروا دارد دل خون بستهٔ من عاشق زخم ستم است عندلیب چمن از خار چه پروا دارد منع دل کس نتواند کند از کوی حبیب عندلیب از در و دیوار چه پروا دارد چین نگیرد به جبین روی زمین از افلاک کاغذ از گردش پرگار چه پروا دارد حرف حق گوی سعیدا ز جهان باک مدار هر که منصور شد از دار چه پروا دارد سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107526