سیلی که در این راه گذر داشته باشد از خانهٔ دیوانه خبر داشته باشد آزردگی هیچ دلی را نپسندد رحمی به دل خویش اگر داشته باشد درمان دلم هیچ مپرسید ز جانان فکری به دل خویش مگر داشته باشد دل در بر من نیست ز دلدار بپرسید از گمشده شاید که خبر داشته باشد شخصی به تو بیند که چو آیینهٔ فولاد آهن جگر و سینه سپر داشته باشد ای بهله مزن دست مبادا که میانی آن بسته کمر زیر کمر داشته باشد عیب فلک سفله مسازید که معلوم یک بی سر و پایی چه هنر داشته باشد کی می گذرد از سر قربان شدهٔ خود تا در نفس خویش اثر داشته باشد زنهار سعیدا که ز دشمن نهراسی تا چشم کرم با تو نظر داشته باشد سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۸۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107577