هر گه که دل به یاد لبی جوش می زند صد موج بوسه بر لب خاموش می زند گردم به گرد مست شرابی که بی دریغ خود را به زور غمزه در آغوش می زند بر هم نمی زند مژه، چشم تحیرم گه در هوای دوش در آغوش می زند مینا و جام و دختر رز رقص می کنند بوس و کنار و خنده به هم جوش می زند مینای باده آینه گر نیست پس چرا دایم به قلب رند نمدپوش می زند؟ خامش نشد حکایت خامان روزگار آری همیشه دیگ هوس جوش می زند صهبا نصیب کوزهٔ سربسته می شود معنی همیشه بر لب خاموش می زند مژگان کلاه عقل سعیدا زند به تیر ابروش تیغ بر کمر هوش می زند سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۰۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107602