در ذکر تو دیدم در و دیوار قلندر یادم دهد از روی تو دیدار قلندر از پردهٔ ناموس [برآیی] چو بنوشی یک جرعه از آن ساغر سرشار قلندر در آینه هم عکس جمال تو کند سیر خودبین نبود دیدهٔ بیدار قلندر گه مؤمن و گه ملحد و گه گبر نماید کس را خبری نیست ز اسرار قلندر این کار نمی داند و از بی خبران است هر کس کند اقرار به انکار قلندر از مشرق و مغرب ز سعیدا تو چه پرسی از عرش خبر می دهد اشعار قلندر سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107651