یا من فتح باسمک باب السلام فیض انت السلام دارک دارالسلام فیض در مدح قامت تو و لعل لب تو بود هر جا رسیده است به گوشم کلام فیض صیدی که شد اسیر تو فیض است قسمتش خال و خط تو دانهٔ فیض است و دام فیض سرو بهشت و پیکر فیض است قامتش چشم و نگاه، بادهٔ فیض است و جام فیض بالم ز ذوق چاک زنم خرقه همچو گل هر گه صبا ز کوی تو آرد پیام فیض قد تو عمر خضر و خرامت روان پاک روی تو صبح صادق و زلف تو شام فیض من واله ام تو را و تو حیران خویشتن من مست چشم و چشم تو مست مدام فیض افتد به پای من گل اگر بو نمی کنم در گلشنی که نیست سعیدا دوام فیض سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۴۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107704