تنم چو روح سبک گشته در هوای لطیف ز بوی خویش چو گل کرده ام غذای لطیف خیال روی تو آرام دیده و دل ماست به درد چشم نسازد بجز دوای لطیف اگرچه غنچهٔ گل در قبای ناز، خوش است خوش است قامت سرو تو در عبای لطیف لطیف را سر و برگی به دردمندان نیست مگر به داد سعیدا رسد خدای لطیف سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107718