ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری کن از جان گذر و جانب جانان نظری کن بر خنجر و شمشیر زبان های فضولان مانند کر از گوش تغافل، سپری کن تا منزل مقصود خودی راه درست است برخیز و به جان منت از این رهگذری کن دارد خبری گر ز خرابات نگاهی از بی خبری بی خبران را خبری کن خواهی ز جهان کام چو ابنای زمان شو رو در پی دیو و دد و تسخیر پری کن در هر قدم از خویش نشان مان و بیاز باز آن گاه به گم کرده رهان راهبری کن گر سیم بری سیمبری سیمبر آید برخیز سعیدا و برو فکر زری کن سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۳۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107828