ز جان گذشتم و جانان شدم نشسته نشسته برون ز عالم امکان شدم نشسته نشسته ز بار کلفت و غم همچو پای خواب آلود نهان به گوشهٔ دامان شدم نشسته نشسته ز بسکه تشنهٔ لعل لب بتان گشتم اسیر چاه زنخدان شدم نشسته نشسته در آستانهٔ مهر و وفای یکرنگی غبار خاطر یاران شدم نشسته نشسته دلیل دیده و دل گشته ام در آن خم زلف چراغ شام غریبان شدم نشسته نشسته ز بس گداخت مرا روزگار همچو هلال ز چشم حادثه پنهان شدم نشسته نشسته به پوست تخت قناعت ز دیو نفس خلاص به زور صبر، سلیمان شدم نشسته نشسته در انتظار جمال تو بر سر کویت رفیق نام گدایان شدم نشسته نشسته اثر نبود سعیدا ز من به روی زمین چو گرد و خاک نمایان شدم نشسته نشسته سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107846