خوش خاطرم که یار مرا گفت: مرحبا همراه مرحباست صفا در پی صفا صافی شدست شیشه دل از صفای عشق ای لطف مرحبای ترا جان و دل فدا! زاهد، مگو محال که: از عشق توبه کن من درد عشق را چه کنم، چون برم دوا؟ تقلید گفت: توبه و تحقیق گفت: عشق مغلوب شد حکایت تقلید غالبا چون شد یقین که غیر خدا نیست فاعلی تلقین «مارمیت » بگو «اذ رمیت » را جانم ز قصهای مکرر ملول شد ای جان، بیا بماره توحید وانما دل دولت وصال ترا رایگان نیافت از بارهای بس که کشیدست بارها بیرون ز شاهراه موحد سخن مگوی این بود ابتدا و همینست انتها چون واردیت نیست، مگو قصه از گزاف بر شاهراه عشق بخوان رمز «هل اتا» چندین مگو که: خون دل از دیده ریختم فرزند حال باش و گذر کن ز ما مضا قاسم، سخن مگوی ز هجران جان گداز در ظل عاشقی شو و بگذر ز ماجرا قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108082