«اسمعوا منی، یا اولی الالباب »: همه لبند و دوست لب لباب همه در وقت آشکار و نهان این حکایت کنند چنگ و رباب هرچه بشنید در میان آرد بهمان وصف عود در مضراب جز تو کس نیست از ظهور و بطون بهمین شد تمام فصل خطاب ما بمحبوب راز می گوییم «اغلق الباب، ایهاالبواب » سخنی می رود ز شوق درون این سخن را بذوق جان دریاب سخن از روی و زلف او گویم قصه روشن و شب مهتاب هر زمانی ندا رسد از غیب: دل مبندید در رباط خراب قاسمی روی بر زمین دارد رو ازین خسته فقیر متاب قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108108