عدیل نیست ترا در جهان حسن و ملاحت عجب لطیف و صبیحی، بخیر باد صباحت دلم بسوخت ز حیرت، تنم گداخت ز غیرت قضا بمرگ رقیبان چو کج نهاد کلاهت گرم بتخت نشانی ورم ز پیش برانی مطیع رای تو باشم، بهر چه هست صلاحت ز فیض خوی تو گلشن جهان صورت و معنی ز نور روی تو روشن جمال صبح سعادت تسلئی ز تو دل را هزار عزت و تمکین تجلئی ز تو جان را هزار شهد شهادت فغان و ناله جانها گذشت از سر گردون بوصل گوی که: ای جان، رسید وقت عنایت تو پادشاه جهانی سبیل عشق تو دانی طریق قاسم مسکین شکستگی و ملامت قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108121