ای خواجه، درین کوی چه عیشست و چه بودست؟ بخت تو بلندست و زیانها همه سودست ای خواجه، تو مستی و ندانم که چه مستی؟ مستی و ندانم که کلاهت که ربودست؟ این چیست که خود را نشناسی بحقیقت؟ غیرت بمیانست و علی رغم حسودست از دولت وصلت بشب و روز همه وقت در مجلس ما زمزمه رود و سرودست ای فاضلکان، از در میخانه درآیید از فضل مگویید، که هنگام شهودست این قصه بگویید بدزدان طریقت : هنگامه مگیرید، که هنگام ربودست باید که بدانند خلایق بحقیقت هر چیز که بینند، که بودست نبودست با صوفی جرار بگویید که: غم نیست گر جامه سیاهست ولی خرقه کبودست آن یار چو پیداست، چه گوییم؟ چه جوییم؟ قاسم، چه زنی حلقه؟ که این در بگشودست؟ قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108162