بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست صفات عشق تو گفتن نشانه کرمست مرو بپیش، که ترسم که باز گردانند که علت حدثان نفی معنی قدمست بدان که: جان تهی همچو جسم بی جانست نخواهمش بکف آرم، اگرچه جام جمست رقیب خواست که آزار من کند ز حسد حبیب گفت: مرنجان، که آهوی حرمست ندای دوست بجانها نمیرسد دایم ندای او نشنیدن نشانه صممست میان صومعه دیدیم طاعتست و نماز بکوی عشق رسیدیم عاشقان همه مست شراب عشق بمی خوارگان مجلس ده حدیث زاهد خودبین مگو، که کم ز کمست رقیب واقعه عشق را نمی داند بپیش مردم عارف رقیب کالعدمست قلم برندی قاسم زدند روز ازل همه حکایت دل مقتضای آن رقمست قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108176