دل من شیوه شیرین ترا دارد دوست هر کجا شیوه شیرین، دل من بنده اوست عاشق روی توام، از همه رو، در همه حال قصه روی و ریا نیست، سخن روی بروست زاهد، از ما مطلب شیوه زهد و تقوی توبه و تقوی ما قصه سنگست و سبوست دیده ات را عمشی هست، نمی بیند راست دیده بگشا که ببینی: ز سما تا سمک اوست زاهد از راه برون رفت و ندانم چون رفت؟ که برون رفتن ازین راه و را عادت و خوست سخن از مردم جاهل نتوان کردن گوش نیست واقف دل جاهل، نه ز مغز و نه ز پوست قاسم خسته، دل و دین همه در راه تو باخت خرقه صد پاره شد، ای دوست چه هنگام رفوست؟ قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108210