هرچند اگر سرخ و سفیدست و سیاهست فی الجمله همه جام شرابات الهست بر هیچ مکن تکیه و مگریز ز هر سو کان شاه دل افروز ترا پشت و پناهست زهد و ورع و خرقه و سجاده و تسبیح مقصود خدا آمد و این ها همه راهست یک سایه خورشید رخت تافت بعالم عالم همه در سایه آن زلف سیاهست چون پرده پندار برافتاد ببینی : ما مست خداییم و جهان جمله بماهست عالم همه در حیرت آن نور تجلیست آن ماه چه ماه آمد و این شاه چه شاهست؟ با یاد تو قاسم همه عمر بسر برد بی یاد تو یک دم همه عمر تباهست قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108225