خلق گویند که: در عشق بلیاتی نیست قدمی نیست درین راه که آفاتی نیست بر سر کوی تو، کان منزل سرمستانست نرود شب که دلم را هی و هیهاتی نیست روی تو کشف من و غمزه کرامات منست تا نگویی که: مرا کشف و کراماتی نیست هله! ای زاهد افسرده، بخود مغروری که یقینست ترا حسن ملاقاتی نیست هرکه آزاد شد از خود بجهان، آخر کار مثل او در دو جهان سید و ساداتی نیست بمناجات نشاید شدن اندر ره عشق موسی جان مرا وعده میقاتی نیست قاسمی را بجز از عشق تو در ملک وجود در جهان دل و جان هیچ عباداتی نیست قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108264