چشم سرمست تو ما را بستم کاری کشت دید صد زاری ما را و بصد زاری کشت سرخ شد چهره زردم ز سرشک گلگون که مرا یار بدان چهره گلناری کشت بارها ناز توام کشت و عجب می دارم زان شکر خنده شیرین که بسر باری کشت گفتمش: یار منی، گفت که: اغیار، نه یار اندرین شیوه مرا یار باغیاری کشت جرم من چیست؟ بر پیر مغان واگویید که: مرا ساقی از استیزه بهشیاری کشت چشم سرمست ترا دیدم و هشیار شدم که مرا نرگس مست تو ببیماری کشت ز اول عشق دلم داد که: قاسم، مهراس آخر الامر مرا یار بدلداری کشت قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108276