ذکر جمیل یار جهان را فرو گرفت عالم گرفت، لیک بوجه نکو گرفت جان نکته ای شنیداز آن حسن بر کمال سوزی زدل برآمد و شوری درو گرفت فارغ شد از سلامت و راه فنا گزید هر دل که با ملامت عشق تو خو گرفت روشن شد از لوامع اشراق آن جمال آن پرتوی که نیر خورشید ازو گرفت می خواند گل ز وصف جمال تو آیتی عشقت چه نکتها که برو رو برو گرفت؟ اوصاف یار عشق نخست از خرد شنید اول ازو شنید و بآخر برو گرفت اندر میان این همه رندان باده نوش جم بود خال آدم و جام جم او گرفت دانی میان زاهد و عارف چه فرق بود؟ این راه اعتدال گزید، آن علو گرفت قاسم میان خاک در شاهوار یافت چون باز یافت باز ره جست و جو گرفت قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108278