گر همه میل دلت جانب سلما باشد خاطر آشفته آن زلف چلیپا باشد روز محشر،که بیارد همه کس دست آویز جان ما را هوس عشق و تمنا باشد یار می خوردن ما نیست کسی در عالم کمترین جرعه مالجه دریا باشد یار را جستم و وایافتمش ناگاهی با کمالی که همه صورت و معنا باشد روز محشر،که سر از خواب گران بردارم خاطرم را هوس نور تجلا باشد عاشق روی تو گرخسرو،اگر شیرینست بنده موی تو گر وامق و عذرا باشد قاسمی،قصه عشاق ندارد پایان کمترین شیوه او رمز و معما باشد قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۵۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108325