هر کرا در دل و جان عشق و تولا باشد دل و جان مظهر انوار تجلا باشد هر که او غرقه اسرار معانی گردد لاجرم بیت دلش مسجد اقصا باشد هرکه او مست ز جامات وصال تو شود فارغ از جام جم و باده حمرا باشد هرکه مستوری و مستی طلبد در ره عشق این حکایت مگر از علت سودا باشد هرکه او روی ترا دید زمستان تو شد تا ابد شیفته و واله و شیدا باشد هرکه در راه خدا هادی مطلق گردد مرهم جان و دلش مهدی مهدا باشد این چنین مرد که گفتم،به گه روز مصاف لشکری را بزند،گر تن تنها باشد هر نسیمی،که ز کوی تو وزد در عالم نکهتش بوی گل و عنبر سارا باشد بر سر کوی تو ما عقل و روان گم کردیم این هم از خاصیت جودت صهبا باشد قاسمی،فرصت امروز غنیمت می دان نقد امروز به از نسیه فردا باشد قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108326