تا دل آشفته آن زلف پریشان باشد دل شوریده من واله و حیران باشد روی جان را بتوان دیدن و خرم گشتن گر دلت آینه نیر عرفان باشد سر توحید توان گفت به هشیاران؟ نی بتوان گفت اگر مجلس مستان باشد هر که دورست ز معنی به حقیقت دیوست گر بصورت مثلا یوسف کنعان باشد ما بسودای تو خواری جهانی بکشیم حاجیان را چه غم از خار مغیلان باشد؟ هر که از کوی تو بگریزد و جنت طلبد غبن فاحش بود،از غبن پشیمان باشد بر دل خسته قاسم ز کرم رحمت کن کین متاعیست که در ملک تو ارزان باشد قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108332