گر دلم عید ترا لایق قربان باشد اثر بخت نکو،غایت قرب آن باشد می که از دست تو نوشم همه نوشانوشست کمترین جرعه من قلزم و عمان باشد گفت:مستی که خرابست بمهمان آرید گفتم:ای جان و جهان،دولت مستان باشد نفسی محنت مستان چو ببیند،ناچار زود بگریزد،اگر رستم دستان باشد گرببینی سبعی را که عظیمست و دلیر رو به ماست،گراز بیشه شیران باشد نشناسد دل من گنج وصال تو کجاست؟ هر کجا هست،ولی طالب و جویان باشد هر گدایی،که دمی جرعه ای از جام تو خورد بر سلاطین جهان خسرو و خاقان باشد چاکر تست اگر عمر و گر عثمانست بنده تست،اگربوذر و سلمان باشد قاسمی لطف ترا دید: دل ازدست بداد بعد ازین مسکن او کوی کریمان باشد قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108335