رنگ رز خواست که خمی کند از کور و کبود رنگ او راست نشد،حیرت و وحشت افزود خم اگر تیره شود،صوفی ما طیره مشو که درین کاسه همانست که از خم پالود زان شرابی که ازو زنده شود جان و جهان ساقی جان و جهان بر دل ما می پیمود جمله دلها همه مستند چو دیدند این حال که صراحی بسجود آمد و جانها بشهود باده از خم الهی خور و چندان می خور که ترا باز رهاند همه از ننگ وجود بخرابات جهان واله و سرگردانیم کس نداند که چه حالست و چه افتاد و چه بود قاسمی را ز شرابات الهی در ده ساقی،امروز علی رغم جحودان حسود قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۱۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108382