جام جمست این دل بیچاره، گوش دار تا در کشم بگوش تو این در شاهوار یعنی مدار خسته دل عاشقان مست من زار و تن نزار و دل ناتوان نزار آن یار حاضرست، نمی بینیش چرا؟ ای جان غم رسیده خرابی و شرمسار جان تو غافلست ز محبوب لم یزل بر جان غافلانه خود ماتمی بدار آهن دلی مکن، چو سپر، زانکه در جهان کس را بجان ز تیغ اجل نیست زینهار خواهی که جانت از غم ایام وارهد زاهد ز در برون کن و شاهد ز در بر آر قاسم، صبور باش درین درد سوزناک از غیر در گذر، دل و جان را بدو سپار قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108435