عزت عشق بود غیرت یار که ندادند منکران را بار بسط بحر حیات عرفان بود که گشادند کافران زنار دار را چون بدید گفت حسین: «لیس فی الدار غیرنا دیار» چند از افسانهای نو و کهن؟ پیش ما این سخن میآر و می آر فقر یعنی فنای صرف کند نقد قلب ترا تمام عیار چون عیارت تمام گشت، تمام تاج بر سر نه و علم بردار تا بکی بر کنار بحر محیط تشنه و زار همچو بوتیمار؟ در سماع خدای دست افشان که جهان را بتست استظهار قاسمی از کجا و زاهد خشک؟ یا الهی، بلای بد وادار قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108443