بنده از دوست سئوالی بصفا کردم دوش قصه سر ترا چند بود این سرپوش؟ عاشقان در رخ زیبای تو حیران شده اند همه مستند، نه مدهوش و لیکن خاموش صفت باده اگر زاهد ما بشناسد همه با چنگ و دف آید بدر باده فروش صوفی ما اگر از جام تو شوری دارد سخن مردم خودبین نکند دیگر گوش صفت طالع عشاق ز اندازه گذشت چون خورد باده همه ملک و ملک گوید: نوش! گر تو حق را همه جا حاضر و ناظر دانی آخر، ای خواجه، متاعی که نداری مفروش باده ام دادی و دل بردی و جان افزودی قاسمی حلقه بگوشان ترا حلقه بگوش قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108472