متمادی شدست یوم فراق «کیف احوال؟ ایها العشاق » درد ما را مگر دوایی نیست؟ که تو بس فارغی و ما مشتاق! دل ریشم ز دوست مرهم یافت مدعی ریش می کند ز نفاق عاشقان در وصال مستغرق به هوس نی، ولی به استحقاق لذت عشق را نمی دانی که نداری به هیچ گونه مذاق خیز، چون شب گذشت و روز آمد نور توحید می کند اشراق قاسمی، سر عشق می طلبی؟ در دل خود طلب، نه در اوراق قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108477