از ما مپیچ رو، که غریبیم و تلخ کام ما روی دل بروی تو داریم صبح و شام زاهد، مگو که: عشق گناهت و لایجوز ما را بدین گنه نتوان کرد انتقام ای عشق چاره ساز روان بخش دلنواز ظلت مدام بر سر ما باد مستدام ما زنده ایم در طلب «حی لا یموت » استاده ایم در صف «قیوم لا ینام » نام و نشان ما همه در عشق پاک سوخت با ما مگو دگر که: کجایی و چیست نام؟ رنج خمار درد سری می دهد بجد ساقی، بیار باده گلگون لعل فام قاسم بداغ عشق تو افتاد، الصلات چون روی دل بروی تو آورد والسلام قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108497