جانا، بجز از تو کس نداریم وز لطف تو بس امیدواریم ما بوی تو از ازل شنیدیم تا روز ابد در انتظاریم گویند بما: شما چه قومید؟ قومی که ازو بسر نداریم با عقل معاد آشناییم وز عقل معاش برکناریم در آرزوی وصال مستیم در شیوه عشق بی قراریم گفتم که: خمارم ازمیت، گفت : از بهر خمار تو خم آریم قاسم، بکجا رویم ازین در؟ به زان نبود که جان سپاریم؟ قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108539