ماییم که چون باده گل رنگ بجوشیم گه باده بنوشیم و گهی باده فروشیم در صحبت عقل این دل بیچاره ملولست بنشین نفسی، تا قدحی باده بنوشیم چون خرقه ما آلت عقل آمد و تزویر آلودگی خرقه بزنار بپوشیم از حلقه ما دور مشو، ای دل و دینم ما حلقه بگوشان ترا حلقه بگوشیم با عشق روانیم و دوانیم درین راه از روز ازل تا به ابد دوش بدوشیم گویند که: این راه ندارد سر و پایان هرچند که ما بی سر و پاییم بکوشیم قاسم، بنگر حالت رندان خرابات در مجلس مستان همه گویای خموشیم قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108544