لب مگز، عشوه مده باز، که ما مستانیم گرچه مستیم ولی فن ترا می دانیم چند گویی: ز کجا و چه نامی؟ برگو بسر خواجه که ما نادره دورانیم بی تو ماندیم، بتلخی همه ایام گذشت ما درین قصه عجب مانده و چون میمانیم؟ هرچه باشد برود، عشق بماند جاوید ما و این عشق دل افروز که جان در جانیم عشق مست آمد و در خانه ما آتش زد بس عجب نبود ااگر بی سر و بی سامانیم با در دوزخ سوزان بتوان زیست مدام بی تو فردوس برین را بجوی نستانیم زنگ تقلید همه از دل قاسم برخاست چون که در دایره نایره عرفانیم قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108547