من بجانان زنده ام، گر باز دانی این سخن عاشقی باشی، یقین، از عاشقان ذوالمنن چون شراب ناب عرفان نوش کردی: جم شدی در طریقت محو باش و از حقیقت دم مزن چونکه تو خود را شناسی، از در انصاف باش گر بگویندت: سر مویی نداری، مو مکن دوست گوید: با توام من، چون نمی بینی مرا؟ گویم: ای جان و جهان از پرده های ما و من جمله ذرات جهان را رو بدان روی نکوست بنده آن روی زیبا هم حسن، هم بوالحسن جمله در تسبیح و در تقدیس مست حیرتند صد هزاران لاله سیراب از صحن چمن جان عارف در شهود حضرت حق الیقین جان عاقل در میان عقده تخمین و ظن سر توحید ازل بشنو ز «حی لایموت » مدعی گر عاقلی جان پرور، این جا جان مکن قاسمی از وصل جانان دولت جاوید یافت چون میسر گشت جان را خلوت اندر انجمن قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۴۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108566