این چنین مست و معربد بکجا؟ ای دل و جان که فدای قدمت باد همه جان و جهان همچو تو یار نبودست بعالم کس را همه بینی، همه دانی، همه جانی، همه جان ما بهر جای که بودیم و بهر نشائه که بود عاشق روی تو بودیم بپیدا و نهان دلم از کوی تو هرگز نرود جای دگر عشق تو دار امان آمد و دریای عمان ما درین بحر فنا گرچه شناور گشتیم عشق دریای محیطست، ندارد پایان همه جا قصه این عشق معربد دیدم جمله آفاق بگشتم، ز کران تا بکران قاسم، از کوی خرابات چه دیدی؟ برگوی همه دلها متأله، همه جانها حیران! قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۰۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108571