تربیت میکند مرا جانان تهنیت می فرستم از دل و جان بسر یار می خورم سوگند که جزو نیست در مکین و مکان گر ببینی حیات جان، بینی عین آن یار در همه اعیان چشم بگشای، تا عیان بینی جمله مامور و جمله ما میران بنده عشق یار مهرویم بنده مأموم و عشق امام زمان عقل سلطان ملک صورت شد عشق سلطان جمله سلطانان عشق سردار جمله دلها شد سر نهادند سروران جهان مست عشق تو شد دل و جانها تا کجا رفت عقل سرگردان؟ قاسمی را بلطف خود بنواز بنده تست آشکار و نهان قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108579