سخن گفت با خویش، دلوی بنخوت که بی من، کس از چه ننوشیده آبی ز سعی من، این مرز گردید گلشن ز گلبرگ پوشید گلبن ثیابی نیاسودم از کوشش و کار کردن نصیب من آمد ایاب و ذهابی برآشفت بر وی طناب و چنین گفت به خیره نبستند بر تو طنابی نه از سعی و رنج تو، کز زحمت ماست اگر چهر گل را بود رنگ و تابی شنیدند ناگه درین بحث پنهان ز دهقان پیر، آشکارا عتابی که آسان شمردید این رمز مشکل نکردید نیکو سؤال و جوابی دبیران خلقت، درین کهنه دفتر نوشتند هر مبحثی را کتابی اگر دست و بازو نکوشد، شما را چه رای خطا و چه فکر صوابی ز باران تنها، چمن گل نیارد بباید نسیم خوش و آفتابی بهر جا چراغی است، روغنش باید بود کار هر کارگر را حسابی اگر خون نگردد، نماند وریدی اگر گل نروید، نباشد گلابی یکی کشت تاک و یکی چید انگور یکی ساخت زان سرکه‌ای یا شرابی بکوه ار نمیتافت خورشید تابان بمعدن نمیبود لعل خوشابی نشستند بسیار شب، خار و بلبل که تا غنچه‌ای در چمن کرد خوابی برای خوشیهای فصل بهاران خزان و زمستان کنند انقلابی ز آهو دل، از مطبخی دست سوزد که تا گردد آماده، روزی کبابی بسی کارگر باید و کار، پروین در آبادی هر زمین خرابی پروین اعتصامی : دیوان اشعار : مثنویات، تمثیلات و مقطعات : روش آفرینش گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/10858