دوست در مجلسست و جان در جان این جرس از چه می کند افغان؟ ساقیا، رطل می گران تر کن سرمستان شنو هم از مستان این شراب خدا ز یک جامست باده یک، نشأئه صد هزار جهان هله! ای عشق هادی و مهدی که تویی اصل جوهر انسان دو سه جام دگر تصدق کن کز خمار آمدم بجان، ای جان تا بگویم ز ملک و از ملکت تا بگویم ز واجب و امکان گفت: قاسم بیا، عنان درکش کس نداند زبان این مرغان سرمگو، کاحمقان فراوانند که ندانند حجت و برهان دو سه روزی دگر تحمل کن که ندارد حدیث ما پایان قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108586