همه بودند که گفتند بپیدا و نهان که: بپیدا و نهان غیر خدا هیچ مدان این که گفتیم و شنیدیم مسلم داریم سخنی بود که گفتند هم از عین عیان یار گفتست: منم خسرو خوبان جهان نیک گفتست، ببینید، زهی لطف بیان جان من بنده عشقست که «لاتسأل » ازو جان چه باشد؟ بچه ارزد بر آن جان جهان؟ جان اگر می طلبد بنده فرمان ویم جان ببازیم، بیاییم برش جامه دران دوش می گفت دل من: بیقین اوست همه فرق بسیار شد از هیچ مدان تا همه دان قاسمی را ز غم عشق برون آوردی بنده رای توام، هرچه که باشد فرمان قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۳۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108601