ساقیا، عذر مگو، باده بسر مستان ده می بمستان بده و توبه به هشیاران ده نیک بیمار فراقیم و ز پای افتاده از شفاخانه تو شربت بیماران ده اهل دل شربت وصل تو خریدند به جان ما بضاعت چو نداریم بما ارزان ده هرکس از شربت سودای تو سرمست شدند جان ما را بکرم باده استحسان ده گر تو خواهی که همی فاسد و کاسد نشود باده از جام ارادت بخریداران ده ساکن کوی ترا روضه رضوان فرمای عاشق روی ترا جنت جاویدان ده قاسمی، اعمش این راه نبیند خود را زود باش و بکفش آینه رخشان ده قاسم انوار : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/108657